باید برای ما زبان هم در بیاوری

داری می روی حرم

و ما تماشاچی....!

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ساعت 0:11  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 
http://shahraraonline.com/pic/news_26617.jpg

http://kaalgraph.persiangig.com/image/%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%85/%DB%8C%D9%84%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8CLQ.jpg
شـــبـــــــ یــلـــــــــدا قـدمـــــــــ آهـســـتـــ ه بــــردار
کمــــیــــ همـــــ احـتــــرامـــــــ مـــــا را نـگــــــ ه دار

تـــــو میـــ بـیــنیـــــ ربــــــــابــــــمـــــ غصــــــ ه دار استـــــ

بــــنـیــــ هــاشمــــــ هنــــــوز همـــــ داغــــــدار استــــــ

صــــدایــ " الــــعــطــــــ ـشــــــــ " در گـــــــوشـــــ مــــــانــــــده

بــــدنـــــــــــ هـــــا بیــــ کـــــفـــنــــــــ هــــــــر گـــــوشــــــ ه مـــــانـــــده

شـــبـــــــ یـلـــــــدا تـــــــــــــــو هـــمــــــــ چـــــلـــــ ه نـشـینـــــــــ بــــــاشــــــ

ســیـــــــ ه پــــــوشــــــ غــــــــمــــــ ســـــــالار دیـــــــنــــــــ بـاشـــــــ



یــــــلــــــــدایــــــتـــــانــــــــ حـــــسیینی

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ساعت 0:1  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

رسمه به و الله تو ماها ناز یتیم و می خرن . . .

یتیم که بی تابی کنه براش عروسک میبرن . . .



+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:50  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


دلم شکسته ، دلم را نمی خری آقا ؟
مرا به صحن بهشتت نمی بری آقا ؟

اگر چه غرق گناهم ولی خبر دارم

تو آبروی کسی را نمی بری آقا ...

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:46  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

http://media.afsaran.ir/siR6iv_497.jpg

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:43  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 



عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی...


دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول زِ تو پرسید چنین خوب چرایی...

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:36  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:7  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


كار از تشبیهِ ایوب

و صبوری اش گذشت

نام زینب تا كه بردم

صبر زیر گریه زد

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:4  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:0  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

باز دلم تنگه آقا . . .

مشهد کجا و این دل نا پاک من کجا . . .

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 22:52  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

«از روش بپرید که کثیف نشه.»

 یک پارچه سفید بود. پهنش کرده بودند وسط جاده!
«لابد مال یکی از همین موکب‌هاس. باد با خودش آورده.»
داشتیم یکی یکی از روی پارچه می‌پریدیم که یک نفر بدو بدو آمد، دستمان را گرفت و از روی پارچه ردمان کرد!
تازه فهمیدم که پارچه را باد نیاورده، مرد عرب کفنش را زیر پای زائرهای اباعبدالله (ع) پهن کرده است.
- رفته بودیم کمک یکی از موکب‌ها برای چای دادن.
به ذهن‌مان رسید که به جای چای سیاه و سنگین عراقی، چای سبک و خوش رنگ بدهیم دست زائرها. همین شد که زائرهای ایرانی جلوی موکب صف کشیدند.
فقط حیف که جای قند کنار چای سبک‌مان خالی بود.
- نمی‌دانم این شتر از کجا پیدایش شده بود. کنار جاده برای خودش راه می‌رفت.
او توی آن آفتاب مات شتر شده بود.
صدایش کردم: «بریم دیگه!»
انگار صدایم را نشنیده باشد، بغضش را قورت داد: «آخه روی این شتر … چه طوری بدون جهاز می‌شه سوار شد؟»
- یک برچسب زده بود به کوله پشتی‌اش. روی سینه‌اش هم چند تا سنجاق سینه چسبانده بود. با هر عربی هم که صحبت می‌کرد یکی از همین سنجاق‌ها را به لباسش وصل می‌کرد.
طرح روی برچسب‌ها و سنجاق سینه‌هایش عکس رهبر یا امام (ره)، پرچم فلسطین، بحرین یا شعارهای مذهبی بود.
می‌گفت: «داریم انقلاب‌مان را صادر می‌کنیم.»
- قرار شد شب را روی پشت بام یکی از موکب‌ها بمانیم.
از وقتی آمده بود روی پشت بام حواسم را پرت خودش کرده بود. همه سرگرم لباس ها و خستگی پاهایشان بودند. اما او از بچه‌ها می‌پرسید: «کربلا کدوم طرفه؟»
وقتی جهت کربلا را پیدا کرد تازه فهمیدم که می‌خواهد چه کار کند، ایستاد رو به همان سمت،‌ چادرش را مرتب کرد یک اشاره به سمت راست کرد، اشاره‌ای هم به سمت چپ. بعد دستش را گذاشت روی سینه‌اش: «صلی الله علیک یا اباعبدالله (ع).»
- از همان روز اول پیاده روی پاهایش تاول زده بود. نزدیکی‌های کربلا بودیم که دیگر بی تاب شد. رفتیم یکی از چادرهای «مفرزه الطیبه» که پرستار تاول‌هایش را بترکاند.
جوراب‌هایش را که درآورد مات مانده بودم … مگر با تاول‌های به این بزرگی هم، می‌شود راه رفت؟
همسن مادرهای ما بود و از همه اعضای گروه پیاده روی پیرتر. پایش هم پر از تاول شده بود، تاول‌هایی به اندازه یک بند انگشت. وسایلش هم بیشتر از حد معمول بود. اما؛ هیچ وقت نگذاشت کسی معطل او بشود.
- توی یکی از موکب‌ها دراز کشیده بودم و سرگرم موبایلم بودم که عرب کنار دستی‌ام با اشاره پرسید: «چی کار می‌کنی؟»
عکس روی صفحه موبایلم را نشانش دادم: «داشتم اینو تماشا می‌کردم. گنبد حرم علی بن موسی الرضا است.»موبایل را گرفت و عکس روی صفحه را بوسید. بعد اما موبایل خودش را درآورد. یک مداحی گذاشت و گوشی را داد به من. مداحی امیرالمومنین (ع) و روضه حضرت زهرا (س) بود.
وقتی مداحی تمام شد نگاهم کرد. بعد یک جوری که من بفهمم گفت:‌ »علی بن موسی الرضا (ع) غریبه، اما امیرالمومنین (ع) غریب‌تر.»
- آن قدر توی موکب‌های مختلف پذیرایی شده بودیم که دیگر جای یک لیوان آب هم نداشتیم. او اما جلویمان را گرفته بود و اصرار می‌کرد که برویم توی موکبش و غذا بخوریم. خواهش کرد، قبول نکردیم. اصرار کرد، گفتیم: «برادر! ما دیگه جا نداریم.»
حتی التماس هم کرد. آخرش اما کم آوردیم وقتی اشک توی چشم‌هایش حلقه زد، نگاهش را پایین آورد و افتاد روی پاهایمان.
- داشتیم پیاده روی مان را می‌کردیم که یک دفعه ایستاد. انگار نگاهش مضطرب شده بود. چفیه را از دور گردنش باز کرد و رفت.
وقتی برگشت، تازه فهمیدم چه شده است. وقتی چفیه‌اش را دیدم که چند متر آن طرف‌تر روی کالسکه بچه بسته است.
نمی‌دانست نوزاد، شش ماهه است یا بیشتر. فقط نمی‌خواست سر بچه‌ای در راه کربلا زیر آفتاب بماند.
- خودش می‌گفت برای تبرک است.
یک جارو گرفته بود دستش و خاک زیر پای زائرهای پیاده را، از روی جاده کربلا جمع می‌کرد.
- تقریباً به کربلا رسیده بودیم. داشتیم کنار هم راه می‌رفتیم که صدای هق هق یکی از رفقا بلند شد.
نگاهش کردم: «چی شد؟»
اشاره کرد به دختر چند ساله‌ای که دم موکب ایستاده بود. لیوان آب را گرفته دستش و با صدای بچه‌گانه‌ای به رفیق‌مان آب تعارف می‌کرد: «عمی … ماء!»

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 22:50  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 
باز دلم حوالی حرمت
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
السلام علیک یا غریب الغرباء ...

حرم امام رضا(ع)، صحن گوهرشاد

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ساعت 0:22  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

چایی تا کمر شکر و قهوه های تلخ ....
در این مسیر تاول پا مزه می دهد ....


+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲ساعت 21:57  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


در نگاه اول انسان یک عکس بزرگ می بیند که دروهله اول مخاطب فکرمیکند یک سری نمودارهای درختی در آن رسم شده وشاید به راحتی ازآن بگذرد . ولی وقتی بچه های حزب الله پای سخن را باز می کنند می فهمی این یک قلم عکس چه ضد حال اطلاعاتی بزرگی را به اسراییل زده.
به نقل از قاوم، در اقلیم تفاح درجنوب لبنان جایی بنام ملیتا هست که در روزهای نه چندان دور یک پایگاه سری حزب الله در چند صد متری پایگاه اسراییل بدون انکه شناسایی گردد دایر شده بود. البته هنوز هم پایگاه اسراییل در آن موقعیت سرپا است.

در این عکس که در آن حکایت از به رخ کشیدن قدرت اطلاعاتی حزب الله و خفت و خاری دادن قدرتهای بزرگی اطلاعاتی جهان همچون موساد را به همه عرضه می کند نکاتی موجود است.

بعد از جنگ ۳۳ روزه مجاهدان مبارز وشجاع حزب الله بانفوذ به پایگاه های سری و پادگان های اسراییل به اطلاعات ارزشمندی دست می یابند. این اطلاعات حاوی چارت تشکیلات ارتش اسراییل (هوایی، زمینی و دریایی) به همراه اسامی افسران ارشد و واحدهای نظامی و حتی درجه های این نظامی ها است. ازجمله می توان به فرماندهی منطقه شمالی اسراییل ، گردانها، گروهانها وافسران زیر مجموعه آن، گردان کماندوهای گولانی ارتش اسراییل ، واحدهای نظامی واطلاعاتی، واحدهای موشکی ،لجستیکی و ... اسراییل را می توان نام برد.
حال که این گنجینه مهم اطلاعاتی بدست نیروها مخلص حزب الله افتاده است و افسران ارشد نظامی ارتش اسراییل تبدیل به مهره هایی سوخته گردیده اند ، اسراییل به چه می اندیشد؟؟؟

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۲ساعت 21:55  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 
قدمت پياده روي اربعين به بلنداي تاريخ شيعه است و توانسته است در طول ساليان طولاني ضمن حفظ وحدت شيعه، عامل تحولاتي در تاريخ عراق و مسلمان نيز بشود.



http://www.snn.ir/Images/News/Smal_Pic/14-10-1391/IMAGE634928251043301159.jpg

http://www.imamhussain.org/persian/report/big/120-4-5.jpg

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/10/23/13901023000113_PhotoL.jpg

به نقل از پایگاه اطلاع رساني حج، سنت پياده‌روي روز اربعين حسيني بنا به اقوالي در زمان ائمه هدي علي رغم ظلم و جور و خفقان حكام وقت انجام مي‌شده است. در سال ۶۱ هجري عبدالله جابر انصاري از ياران پيامبر و علي (ع) نخستين كسي بوده كه اين كار را انجام داده است اما بنيان‌گذار اصلي اين حركت كه تاكنون دوام دارد كسي نيست جز شيخ انصاري.


ايشان اين حركت را به عنوان رسم و نمادي براي شيعيان معرفي كرد اما پس از مدتي به فراموشي سپرده شد ولي در نهايت توسط شيخ ميرزا حسين نوري مجددا احيا شد و به عنوان رسم و سنتي نيكو در ميان شيعيان نشر يافت.

اين عالم بزرگوار اولين بار در عيد قربان به پياده‌روي از نجف تا كربلا اقدام كرد كه ۳ روز در راه بود و حدود ۳۰ نفر از دوستان و اطرافيانش وي را همراهي مي‌كردند، محدث نوري از آن پس تصميم گرفت، هر سال اين كار را تكرار كند، ايشان آخرين بار در سال ۱۳۱۹ هجري با پاي پياده به زيارت حرم اباعبدالله حسين (ع) رفتند.

اين اقدام زمينه ساز پياده روي بسياري از عاشقان اهل‌بيت و امام حسين (ع) شد. در راستاي انجام اين مراسم معنوي و روحاني برخي از علما و حتي مراجع تقليد نيز با پاي پياده به كربلا سفر كردند. از جمله اين افراد ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي يكي از مراجع عاليقدر جهان تشيع است كه بارها با پاي پياده از عتبه علويه، رهسپار عتبه حسيني شده است.

ايشان درباره مراقبه و بزرگداشت روز اربعين حسيني مي‌گويند: به هر روي بر مراقبه كننده لازم است كه بيستم صفر (اربعين) را براي خود روز حزن و ماتم قرار داده بكوشد كه امام شهيد را در مزار حضرتش (ع) زيارت كند، هر چند تنها يك بار در تمام عمرش باشد، چنانكه حديث شريف، علامت‌هاي مؤمن را پنج امر ذكر كرده است: ۵۱ ركعت نماز در شبانه روز، زيارت اربعين، انگشتر در دست راست كردن، پيشاني بر خاك گذاشتن و بلند بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ گفتن در نمازها.

امام صادق (ع) نيز درباره ثواب زيارت امام حسين (ع) با پاي پياده مي‌فرمايد: كسى كه با پاي پياده به زيارت امام حسين (ع) برود، خداوند به هر قدمى كه برمى‏دارد يك حسنه برايش نوشته و يك گناه از او محو مى‏فرمايد و يك درجه مرتبه‏اش را بالا مى‏برد، وقتى به زيارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكل او مى‏‌فرمايد كه آنچه خير از دهان او خارج مي‌شود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننويسند و وقتى برگشت با او وداع كرده و به وى مى‏‌گويند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزيده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل‌بيت رسولش هستي، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهي ديد و آتش نيز هرگز تو را نخواهد ديد و تو را طعمه خود نخواهد كرد.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر معظم انقلاب نيز درباره اهميت پاسداشت و بزرگداشت روز اربعين حسيني نيز گفته‌اند: شروع جاذبه مغناطيسي حسيني در روز اربعين است، جابربن عبدالله را از مدينه بلند مي‌كند و به كربلا مي‌كشند، اين همان مغناطيسي است كه امروز هم با گذشت قرن‌هاي متمادي در دل من و شما هست.

اين سنت حسنه توانسته است در طول ساليان گذشته ضمن ايجاد نوعي نشاط و پويايي در فقه و مذهب جعفري و ضمن نشان دادن ارادت به اهل بيت، عامل اتحاد شيعيان جهان باشد و بتواند عاملي ناگسستني براي پيوند و نزديكي قلوب شيعيان باشد و تحولاتي را در تاريخ تشيع و كشورهاي منطقه و به ويژه عراق ايجاد كند.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۲ساعت 0:43  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 



دارَد دوبــاره حــال ُ هــَــوا " فـــرق " میکــُـنـد...





زیـــــــارتت رآ مــی خـــوآهــــــــم





حضـــرت جـــــــآن

+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۲ساعت 0:4  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 
http://i1.tnews.ir/2013/12/12/19800418_10674076afcbf.jpg
به گزارش نصر نیوز، حاج اسماعیل وثاقی یکی از قدیمی ترین و با صفا ترین مداحان کشور شب گذشته در اثر بیماری قلبی در تبریز درگذشت.

این مداح با صفای اهل بیت عصمت و طهارت بنیانگذار هیئت حضرت موسی بن جعفر (ع) تبریز بود که جامعه حسینی سال ها با صدای این عاشق دلسوخته حضرت اباعبدالله حسین (ع) اشک ها ریخته اند.

گفتنی است مراسم تشییع جنازه این عاشق دلسوخته با حضور خیل عظیم عاشقان امام حسین (ع) روز جمعه 22 آذر ماه راس ساعت 9 از مقابل حسینیه حضرت موسی بن جعفر (ع) واقع در خیابان دارایی، کوچه مجتهدی ها به سمت وادی رحمت برکزار خواهد شد.

همچنین مراسم شام غریبان نیز روز جمعه از ساعت 18 الی 20 در حسینیه حضرت موسی بن جعفر (ع) برگزار خواهد شد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم آذر ۱۳۹۲ساعت 14:27  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

http://www.askdin.com/gallery/images/2609/1_poster-roghayyeh-s.jpg


سایه ات از سر من رفت که رفت
سر تو از بر من رفت که رفت
هر که پرسید کجایی گفتم:
پدر بی سر من رفت که رفت
لاله گون لاله ی گوشم شده و
هدیه ی اکبر من رفت که رفت
تکّه ی خیمه شده چادر من
در عوض معجر من رفت که رفت...

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 1:19  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 
بار دگر بهانه ی روضه فراهم است
دیگر فضای سینه ی مان تنگ ماتم است
بی بی دوباره آمده ام تا ضریحتان
جانم فدای لحظه ی ذبح ذبیحتان
بی بی شنیده ام غم بسیار دیده ای
یک شب شنیده ام همه را تار دیده ای؟
بی بی حقیقت است که در کوفه جنگ شد
طوفان شد و تلاطم باران سنگ شد؟!
آیا رقیه هم به کتک خو گرفته بود
آیا شبیه فاطمه پهلو گرفته بود؟!...

+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 15:59  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 
http://www.bultannews.com/files/fa/news/1391/4/3/90008_305.jpg


سردار قاسم سلیمانی می گوید یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان رو که سالها به دنبال او بودیم و هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت می کرد و هم از تعداد زیادی از بچه های ما شهید گرفته بود رو با روشهای پیچیده اطلاعاتی برای مذاکره دعوت کردیم به منطقه ی خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم… خیلی خوشحال بودیم…
او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود…
در جلسه ای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم این مسئله رو مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ما وقع را به ایشان گفتم و منتظر عکس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم…
رهبری بلافاصله فرمودند: همین الآن زنگ بزن آزادش کنند!!!
من بدون چون و چرا زنگ زدم و بلافاصله با تعجب بسیار زیاد پرسیدم که آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمی شم که چرا باید این کار رو می کردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟
رهبری گفتند: مگر نمی گویی دعوتش کردیم؟
بعد از این جمله من خشکم زد و البته ایشان فرمودند: حتما دستگیرش کنید و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم…
مرام شیعه این است… از کسی دعوت می کنی و مهمان توست…حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار دهی…

…شنیدن این داستان شب عاشورا برام از صد تا روضه برام سنگین تر بود…
لعنت بر کوفیان بی شرف که به مهمان خود که هیچ جرمی مرتکب نشده بود و هیچ توقعی از آنها نداشت نه تنها احترام نگذاشتند که او و فرزندانش را شهید و اهل بیتش را اسیر کردند و آزار دادند.

السلام علیک یا ابا عبدالله…

+ نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 15:54  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:22  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


خیلـــی به اشکِ ماتم ما خنده شـد ولی

آن نیشــخنــدِ حرملــــــه از خاطــرم نرفت

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:18  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


گفتند : عطا نمی شود . . . اما شد !
بخشیده خطا نمی شود . . . اما شد

گفتند به این "حسین حسین" گفتن ها

درد تو دوا نمی شود . . . 'اما شد'

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 23:4  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 22:40  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


پیـش من نامـــ ِ حسیــنــــ را ببری میبینی


مثــل یک مادر غمدیــــده بـهــــــم میریــزم

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 16:4  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


ﻟـــﺐ ﻫﺎے ﻣــــﻦ ﻋــــﺴﻞ ﺷــــﺪﻩ ﺍﺯ ﮔﻔـــــﺘﻦ ﺣــــــ ﺴ یــــن



ﺁﻗــــﺎ ﭼـــــقدﺭ ﻧــــﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﻣـــــــﺰﻩ مے دهــــــد....

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 2:27  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 

مــردی بــه حضرت امـام سجاد (ع)عرض کــرد:فلانــی بــه شما نسبت

گمراهی و بدعت گذاری میدهد.حضــرت فـرمود:تو رعایت حق همنشینی

آن مرد را نکــردی که گفتــار او رابــه ما منتقل ساختی و نیــز حق ما را

ادا ننمودی که از بــرادرم چیــزی را که نمی دانم بــه من رسانــدی.مرگ

مارا فرا میگیـردوبــر انگیخته شدن محل حشر ماست و قیـامت میعادگاه

ما می باشد و خدا در میــان ما حکومت می کنــد.تــو از غیبت بپرهیــز

که آن خورشت سگان آتــش است.

• بحار الانــوار،ج 72 ،ص 246 •

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 2:24  توسط خادم اهل بیت(ع)  | 


مادری در کنار گهواره

لب گشود و نگفت هیچ از شیر

تو نباریدی و به جات آن روز

از کمانها گرفت بارش تیر

تو که حال رباب را دیدی

تو به درد دلش دوا بودی

با توام آی حضرت باران

ظهر روز دهم کجا بودی؟

وقتی آن روز رفت سمت فرات

در دلش غصه های دنیا بود

تو اگر در میانمان بودی

شاید الآن عمویم اینجا بود

رحمت و عشق از تو می بارید

قبل تر ها چه باوفا بودی

با توام آی حضرت باران

ظهر روز دهم کجا بودی؟

داری از قصد می زنی یک ریز

با سر انگشت خود به شیشه ی من

قطره قطره نمک بپاش امشب

روی زخم دل همیشه ی من

تو که در کوچه راه افتادی

همه جا غیر کربلا بودی!

با توام آی حضرت باران

ظهر روز دهم کجا بودی؟

روز آخر که جنگ راه افتاد

سایه ی تشنگی به ماه افتاد

هر طرف یک سراب پیدا شد

چشمهامان به اشتباه افتاد

مهر زهرا مگر نبودی تو؟

تو که با مادر آشنا بودی

با توام آی حضرت باران

ظهر روز دهم کجا بودی؟

+ نوشته شده در  جمعه یکم آذر ۱۳۹۲ساعت 2:34  توسط خادم اهل بیت(ع)  |