![]() توهین دیگر از شاهین نجسی : شاهین نجسی در آلبوم های جدید خود به امام زمان و حضرت ابوالفضل توهین کرده است . . . اما چیزی که جالب تر از آن است ؛ این است که هیچ یک از جریان های مذهبی در مقابل این رفتار ننگین واکنشی انجام نداده است !!!!!! قسمتی از متن دری وری های این نجس: معجزکی در کار نیست ما کشتی شکستگانیم ، ای باد شرطه برخیز ؛ نجات دهنده مرده است !!!!!!!!!! حقیقت آن است که امروز ما فقط تماشا می کنیم و حکم تماشاگر بازیهای استقلال و پرسپولیس را داریم . . . امروز شاهدیم که یک بچه هم جنس باز جسارت پیدا کرد به امـام عـصـرمـان توهین کند و ما خاموش نشسته ایم، نمی دانم چگونه می توانیم دعای توسل بخوانیم ، چگونه می توانیم شب های جمعه دعای کمیل بخوانیم .... شرممان باد که بزرگترین فـکـر و بـحـث روزمان بازی های فوتبال و فیلم های سینمایی است و بزرگترین دغدغه مان این است که ، تنیجه بازی های فوتبال و . . . چه شد !!!!!!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۲ساعت 0:27  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() علامه جعفری و ازدواج با زیباترین دختر دنیا! ![]() عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود "اجمل بنات عصرها" یعنی: « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید . با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (سلام الله علیه) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . از علامه جعفری می پرسند چی شد که به این کمالات رسیدی ؟! ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میکنند و اظهار میکنند که هر چه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده :«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم . خیلی مقید بودیم که ، در جشن ها و ایام سرور ، مجالس جشن بگیریم ، و ایام سوگواری را هم ، سوگواری می گرفتیم ، یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اول شب نماز مغرب و عشا می خواندیم و یک شربتی می خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می دادیم . یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی ، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود . او که ، می آمد من به الکفایه ، قطعا به وجود می آمد جلسه دست او قرار می گرفت . آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (۱۰ الی ۲۱ مرداد ) که ما خرما پزان می گوییم نجف با ۲۵ و یا ۳۵ درجه خیلی گرم می شد . آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه های بوجود آمده بود که عربهای بومی را اذیت می کرد ما ایرانیها هم که ، اصلا خواب و استراحت نداشتیم . آن سال آنقدر گرما زیاد بود که ، اصلا قابل تحمل نبود نکته سوم اینکه حجره من رو به شرق بود . تقریبا هم مخروبه بود . من فروردین را در آنجا بطور طبیعی مطالعه می کردم و می خوابیدم . اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود . گرما واقعا کشنده بود ، وقتی می خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور بر می دارم ، در اقل وقت و سریع ! با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع ، در بغداد و بصره و نجف، گرما ، تلفات هم گرفته بود ، ما بعد از شب نشستیم ، شربت هم درست شد ، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که ، کتابی هم نوشته بنام « شناسنامه خر » آمد. مدیر مدرسه مان ، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود ، به آقا شیخ علی گفت : آقا شب نمی گذره ، حرفی داری بگو ، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد . عکس یک دختر بود که ، زیرش نوشته بود « اجمل بنات عصرها » « زیباترین دختر روزگار » گفت : آقایان من درباره این عکس از شما سوالی می کنم . اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر بطور مشروع و قانونی ازدواج کنید – از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد – و هزار سال هم زندگی کنید، با کمال خوشرویی و بدون غصه ، یا اینکه جمال علی (سلام الله علیه) را مستحبا زیارت و ملاقات کنید . کدام را انتخاب می کنید . سوال خیلی حساب شده بود . طرف دختر حلال بود و زیارت علی (سلام الله علیه)هم مستحبی . گفت آقایان واقعیت را بگویید . جا نماز آب نکشید ، عجله نکنید ، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت : سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی ها؟ معلوم شد نظر آقا چیست. شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می افتاد. نفر سوم گفت : آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (سلام الله علیه) معروف است که فرموده اند « یا حارث حمدانی من یمت یرنی » (ای حارث حمدانی هر کی بمیرد مرا ملاقات می کند) پس ما انشاالله در موقعش جمال علی (سلام الله علیه)را ملاقات می کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب اهل ذوق بودند. واقعا سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت : آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا (سلام الله علیه)مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت : بلی. گفت : والله چه عرض کنم (باز هم خنده حضار ) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم : من یک لحظه دیدار علی (سلام الله علیه) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه ای که شیعه و سنی درباره امام علی (سلام الله علیه)نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت : این آقا خود علی (سلام الله علیه)است، من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت : آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون بهم می خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل ( مدیر ) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت : آقا دیگر از این شوخی ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است».
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۹۲ساعت 3:9  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() ![]() گلشیفتـه برای شما، ننـه علـی برای ما
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲ساعت 19:50  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() آفتاب عزّت از عرش جلال آمد پدید روز عید شادمانى را هلال آمد پدید آفتابِ فضل، تابان گشت از کوه شکوه ظلمت شب هاى هجران را وصال آمد پدید روز، روزِ شادى و وقت نشاط آمد از آنک بهترین روزهاى ماه و سال آمد پدید اخترى گردید از برج ولایت جلوه گر کز جمالش آیتى فرخنده فال آمد پدید آسمان علم را تابنده ماه آمد عیان بوستان شرع را خرم نهال آمد پدید در سپهر عزّ و شوکت آفتاب آمد فراز بر هماى دین و دانش پر و بال آمد پدید دشمنان را مایه درد و الم شد آشکار دوستان را دافع رنج و ملال آمد پدید اى مسلمان دیده ات روشن که از لطف خدا هادى الامّه شه احمد خصال آمد پدید عشق و دل را موجبات اتّحاد آمد عیان جان و تن را موجبات اتّصال آمد پدید رکن دین، بحر سخا،غیث کرم، غوث امم نور حق، شمس الضحى، فضل الکمال آمد پدید عالمى فضل و تعالى، قلزمى علم و کمال بر سریر جاه و اورنگ جلال آمد پدید شوکت و جاه و سعادت را محیط، آمد عیان حکمت و علم و فضیلت را جمال آمد پدید جلوه دیگر به خود بگرفت عالم بهر آنک بر رخ زیباى خلقت خط و خال آمد پدید هر چه خواهى از خدا «طایى» بخواه امروز چون بهر حاجت خواستن نیکو محال آمد پدید ***طایى شمیرانى***
+ نوشته شده در جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲ساعت 14:53  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
ترســـَم کـــه شـــِعـــر ســـنگِ مـــَزار مـــَن ایــــن شــَود ....
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۲ساعت 21:49  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() خبرنگار خارجی پرسید : اگر هواپیمای اسرائیلی وارد خاک ایران شود و 10 بمب
خود را بر روی شهر شما بریزد با چه می خواهید این هواپیما را منهدم کنید ؟؟
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۲ساعت 21:48  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
عید قربان بر مسلمین جهان مبارک ![]() بندگی کن تا که سلطانت کنند … تن رها کن تا همه جانت کنند خوی حیوانی سزاوار تو نیست … ترک این خو کن که انسانت کنند چون نداری درد، درمان هم مخواه … درد پیدا کن که درمانت کنند بنده ی شیطانی و داری امید … که ستایش همچو یزدانت کنند؟! سوی حق نارفته چون داری طمع؟ … همسر موسی بن عمرانت کنن شکر و تسلیم سليمانیت کو؟ … ای که می خواهی سلیمانت کنند از چَهِ شهوت، قدم بیرون گذار … تا عزیز مصر و کنعانت کنند بگذر از فرزند و مال و جان خویش … تا خلیل الله دورانت کنند سر بنه در کف برو در کوی دوست … تا چو اسماعیل قربانت کنند در ضلالت مانده ای چون سامری … آرزو داری که لقمانت کنند چشم لاهوتی اگر داری بیا … تا به بزم قرب مهمانت کنند چون علی در عالم مردانگی … فرد شو تا شاه مردانت کنند همچو سلمان در مسلمانی بکوش … ای مسلمان تا که سلمانت کنند تا توانی در گلستان جهان … خار شو تا گل به دامانت کنند همچو خاک افتادگی کن پیش از آن … که به زیر خاک پنهانت کنند خوانده ای گر تو یحب الصابرین … صبر کن تا از محبانت کنند با یتیمان مهربانی پیشه کن … تا پس از تو با یتیمانت کنند همچو ذاکر ذکر حق کن روز و شب … تا مگر از اهل ایمانت کنند
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۲ساعت 2:11  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() حاجيان جمعند دور هم همه پس کجا رفته حسين فاطمه او به جاي موي سر ، سر مي دهد قاسم و عباس و اکبر مي دهد حجّ او داغ جوانان ديدن است دور نعش اکبرش گرديدن است مسلخ او خاک گرم کربلاست موقف او زير سمّ اسبهاست سعي حجّ او صفا با خنجر است مروه اش قبر علي اصغر است او رود حجي که قربانش کنند در يم خون سنگبارانش کنند
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۲ساعت 1:58  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() يا مسلم ابن عقيل(ع) ز راه آمده از خانه یِ خدا برگرد اگر خودم به تو گفتم بیا ٬ نیا برگرد
تورا به حیدر کرار بگذر از کوفه برای خاطر خیرالنساء بیا برگرد
برای قامت اکبر ٬ دو تا عبا بردار که جا نمیشود این تن به یک عبا برگرد
خدا به خیر کُند شمر چکمه پوشیده در انتظار ِ تو اِستاده بی حیا برگرد
یزید ٬ به دستش گرفته چوب منتظر است که بر لبت بزند ضربه با عصا برگرد
اگر به کوفه بیایی رُباب می بیند که می رود سر ِ طفلش به نیزه ها برگرد (سعيد خرازي)
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 15:26  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() ![]() يا سفير الحسين(ع) حضرت عشق سر ِ دار سلامي دارم از لبِ زخم ِ ترك خورده پيامي دارم
خيل ِ بيعت شكنان نوكر ِ بي اجر شدند همه با وعده ي يك كيسه ي جو زجر شدند
چند ساليست در اين شهر وفا مُرده نيا زخم اين نيزه پرستان به تنم خورده نيا
از علي دير زماني ست دلي پُر دارند اين چه شهري ست همه حسرتِ چادر دارند
پيشه يِ تازه يِ اين طايفه آهنگري است قول دادند كه سوغاتيشان روسري است
باغِ سبزي كه نوشتند فقط ني زار است سر ِ من راهيِ شام و بدنم بر دار است
تا به خارج شدن از دين ِ تو فتوا دادند سنگدل ها همه بر كُشتن ِ تو پا دادند *** نايِ سُبوح ِ تو در نافله خواهند گرفت يك بغل ماه از اين قافله خواهند گرفت وضعشان بد شده از چشم ِ شما ميبينند چشم ِعباس ِ تو با اين گِله خواهند گرفت به حرير ِتن ِ زخميِ تو ده اسب سوار جشن ِ پايانيِ اين قائله خواهند گرفت سخت سرگرم ِ حسابند در آن روز ِكَذا چقدر بابتِ هر سر صله خواهند گرفت از سر ِ پوشيه ي پاره نخواهند گذشت دستِ ناموس ِ تو در سلسله خواهند گرفت سنگ هاي سر ِ هر بام نشاني تو را خوب بر نيزه از آن فاصله خواهند گرفت خستگيِ سفر خواهر دلخونِ تو را همه با كف زدن و هلهله خواهند گرفت (عليرضا شريف)
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 15:18  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
يا مسلم ابن عقيل (ع) ![]() تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست
من که شرمنده ام ای تشنه به اندازه ی شهر چشم بر راه توام بر سر ِ دروازه يِ شهر
یک نفر بودم و یک شهر مرا زخم زدند یک تن امّا همه از رسم و وفا زخم زدند بی کس ام دیده ولی در همه جا زخم زدند سنگ آورده و از بام و هوا زخم زدند
زخم بر من زده و کرده تماشا کوفه امتحان کرده نوک نیزه ی خود را کوفه
تیری آماده شد و با بدنم تمرین کرد تیغه ای ساخته شد، روی تنم تمرین کرد پنجه ای سرزده با پیروهنم تمرین کرد سنگ انداز ببین با دهنم تمرین کرد
خواستم تا بپرم از بدنم بال افتاد کارم آخر به تهِ گودی گودال افتاد
آنکه دیروز نظر بر نظرم می انداخت دیدی امروز چه خون بر جگرم می انداخت چوب آتش زده از دور و برم می انداخت شاخه ي شعله ور و نخل سرم می انداخت
دست من بند زده، موی مرا میسوزاند دستگرمی سر ِگیسوی مرا میسوزاند
وای اگر یک نفر اینجا تک و تنها گردد آنقدر داغ ببیند که قدش تا گردد بعد، از دشنه و سر نیزه محیّا گردد آنقدر زخم زنندش که معمّا گردد
به سرم آمده و باز همان خواهد شد رسم این است و سرم سهم سنان خواهد شد
رسم این است که اوّل پر او می ریزند بعد از او دور و بر پیکر او می ریزند بعد با خنجر خود بر سر او می ریزند بعد از آن هم به سر خواهر او می ریزند
آخرش هم همه بر روی تنش می کوبند نعل تازه زده و بر بدنش می کوبند (حسن لطفي)
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 14:55  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() آآآییییییییییی ![]()
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 14:20  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
هشتم ذى الحجه - يوم الترويه حركت امام حسين عليه السلام از مكه معظمه به سوى كربلا ![]() کعبه محروم شد ز دیدارت
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۲ساعت 4:17  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() غروب قافله یادت نمیرفت صدای هلهله یادت نمیرفت گلو و قلب و چشمت سوخت عمري سه تیر حرمله یادت نمیرفت یوسف رحیمی یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده قلمش نه دمِ تیغ دو دمش افتاده آخرین لحظه همان لحظه ی تلخی ست که مرد دیده از دست ابالفضل علمش افتاده دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش تا دم علقمه در هر قدمش افتاده نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد زخم های تن آقا رقمش افتاده بعدِ این قدر مصیبت که سرش آوردند تازه تیغ آمده بر قدّ خمش افتاده آخرین لحظه به یاد فقط این جمله ی "شمر" که: "خودم می کِشم و می کُشمش" افتاده دمش از بسکه حسینی ست چو پایین رفته باز در پای دمش بازدمش افتاده مثل بین الحرمین است مدینه اما سر پا نیست... در این سو حرمش افتاده مهدی رحیمی
+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۹۲ساعت 0:38  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() پاسخ جالب امیر جعفری به ادعای بامزه نتانیاهو
مملکت دست تو و امثال تو نیفته که اگر می افتاد، امروز شلوار به تنمون نبود چه برسه به جینش.
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 1:19  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]()
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 11:5  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
غربتـت بــــــــس کــــــــه مـــــرا یــاور تو مـی دانـند ![]()
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 10:54  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() رسم شد روی زمین بعد از پیمبر سوختن رسم شد پهلو شکستن، جور دیگر سوختن سوختن چیز قشنگی نیست اما می شود پای عشقی یک نفس از پای تا سر سوختن سوختن زیباست اما باز چیز دیگریست ذرّه ذرّه مثل زهرا پای حیدر سوختن هرکسی یک جور می سوزد به رسم عاشقی یاس اما دوست می دارد معطر سوختن سبقت از هم می گرفتند و علی می دیدشان فاطمه همراه با دیوار و در، جان سوختن هرکه عشقش بیش، دردش بیش، سوزش بیشتر می پسندد دوست اینجا شعله ورتر سوختن............یا زهرا(س)
+ نوشته شده در پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 10:49  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]()
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 1:29  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
مارا که یا مجیر و اجرنا عوض نکرد *** دلتنگ گریه های محرم شده دلم ![]()
+ نوشته شده در چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 1:15  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() لباس یاس برتن کرد زهراس کنار دست او بنشست مولا محمدص خطبه خواند زهرا س بلی گفت غلط گفتم بلی نه "یاعلی ع" گفت اول ذی الحجه سالروز نورانی ترین پیوند هستی مبارک
+ نوشته شده در دوشنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 15:9  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() در هر شب از آن بین مغرب و عشا دو ركعت نماز بجا آور؛ در هر ركعت آن سوره «فاتحه الكتاب » و «اخلاص » و این آیه را بخوان : تا در ثواب با حاجیها شریك شوى ، گرچه حج نكرده باشى. این نماز دهه اول ذی الحجه است. التماس دعا
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:19  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
- آقا اون پیراهن چنده؟
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۲ساعت 23:13  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
با سلام هیئت خادمین اهل بیت ع سلماس در شب شهادت حضرت جواد الائمه ابن الرضا ع برگزار میکند: زمان شنبه شب13 مهر ماه(92/7/13) مکان : خیابان دستغیب شمالی مابین خیابان رازی وخونین شهر (نبش آژانس آزادگان)کوچه اول بمبست دوم منزل سید مهدی ساجدی (http://khademahl.blogfa.com/) التماس دعا
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 19:29  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود گره بی کسی تو به خدا وا نشود نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما هیچ کس همقدم زینب کبری نشود به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید مقتلت گر چه به جانسوزی صحرا نشود پسر ضامن آهو، تو جوانمرگ شدی مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند جگر سوخته با خنده مداوا نشود قدرت زهر چه بوده که ز پایت انداخت گفت با خنده دگر ابن رضا پا نشود جان فدای پسرت حضرت هادی که سه روز دید تشییع تن خسته مهیا نشود ***جواد حیدری***
+ نوشته شده در جمعه دوازدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 14:4  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
![]() مستربین هم مسلمان شد
+ نوشته شده در سه شنبه نهم مهر ۱۳۹۲ساعت 16:24  توسط خادم اهل بیت(ع)
|
|